گل خواستگاری فراتر از گل
من و تو یعنی ما! یعنی یک عهد، ماندن کنار هم تا آخرین نفسهایمان، من و تو یعنی همسفر! سفر بی پایان زندگی! من و تو یعنی هم نفس! زنده ماندن برای عطر نفسها ...
گل خواستگاری ژانیتا
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم، غصه معنایی نداره تا تو میخندی برایم. پیش تو از یاد بردم روزهای سختی ام را، عشق مدیون تو هستم لحظه ی خوشبختی ام را. ...
گل خواستگاری سابین
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند. گوشی، که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود. برای تو و خویش، روحی، ...
گل خواستگاری ملکه ی عشق
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت، بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم. ولی افسوس و صد افسوس، ز ابر تیره برقی جست که قاصد را میان ره بسوزانید ...
گل خواستگاری کوی یار
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم. تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو، به سان قایق، سرگشته، روی گردابم! تو در کدام ...
گل خواستگاری مستانه
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق، که نامی خوشتر از اینت ندانم. وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری، به غیر از زهر شیرینت نخوانم. تو زهری، زهر گرم سینهسوزی ...
گل خواستگاری گلشاد
بوی تن ات مرا برمیگرداند به دوران پیش از خودم، پیش از آن که باشم. مگر پیش از تو سیب هم وجود داشت؟ به انگشت هایت بگو لب های مرا ببوسند. به انگشت هایت ...
گل خواستگاری عاشق شویم
فسرده در دل بهاری گرم، در محیطی یخزده، کلماتی خالی از عشق، نوازشی سرد. فسرده در دل تابستانی داغ، در تکراری غمانگیز، بیعلاقگی، دلسردی مرگ زا. فسرده ...
گل خواستگاری ژالین
اندک آرامشی در واپسین ساعات روزی پا در گریز؛ اندک آرامشی در فاصله روزها؛ تا دیروز شکل گرفته به فراموشی سپرده نشود؛ و فردا، به هیات امروز فراز آید. چه ...
گل خواستگاری عشق آقای جنتلمن
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند. گوشی، که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود. برای تو و خویش، روحی، ...
گل خواستگاری مارال
به تو نگاه می کنم و می دانم تو تنها نیازمند یکی نگاهی تا به تو دل دهد، آسوده خاطرت کند، بگشایدت تا به در آئی. پیش از آن که به تنهائی خود پناه برم، از ...
گل خواستگاری بانوی ایرانی
بی اعتمادی، دری است. خودستائی و بیم، چفت و بست غرور است. و تهیدستی، دیوار است و لولاست. زندانی را که در آن محبوس رای خویش ایم . دلتنگی مان را برای آزا ...
گل خواستگاری رویای زیبا
زندگی به امواج دریا ماننده است؛ چیزی به ساحل میبَرد و چیزی دیگر میشوید. چون به سرکشی افتد، انبوه ماسهها را با خود میبرد. اما تواند بود که تخته پار ...
گل خواستگاری من و تو
پیش از آنکه واپسین نفس را برآرم، پیش از آنکه پرده فرو افتد، پیش از پژمردن آخرین گل، برآنم که زندگی کنم. برآنم که عشق بورزم. برآنم که، باشم. در این ج ...
گل خواستگاری همیشه عاشق
در راه دیروز به فردا زیر درختی فرود میآیم؛ بر سایهاش برای لحظهای کوتاه از زندگیام؛ اندیشهکنان به راهِ خویش، اندیشهکنان به مقصدِ خویش، اندیشهکنا ...
گل خواستگاری بانوی من
ابرهای خزانی، در ذهن و روح من! ابرهای خزانی سنگین و پر سایه! خاطر، در آرامش است. اندیشۀ آدمیان را باز نتوان خواند، و مقاصد آدمیان را به چشم نتوان دید. ...
گل خواستگاری عشق آسمانی
گرفتار، وحشت زده، مبهوت! از شعبدۀ زیستن، به چشم دیدن، به گوش شنیدن، به دست سودن، به بینی بوئیدن، به زبان چشیدن، به قصد دریافت آن که زندگی چیست؛ چه می ...
گل خواستگاری نغمه عشق
گاه آرزو میکنم: ایکاش برای تو پرتو آفتاب باشم، تا دستهایت را گرم کند؛ اشکهایت را بخشکاند؛ و خنده را به لبانت باز آرد. پرتو خورشیدی که اعماق تاریک ...
گل خواستگاری آناستازیا
فسرده در دل بهاری گرم، در محیطی یخزده، کلماتی خالی از عشق، نوازشی سرد. فسرده در دل تابستانی داغ، در تکراری غمانگیز، بیعلاقگی، دلسردی مرگ زا. فسرده ...
گل خواستگاری دل به دل
اندیشه مکن که شانههایت سنگین شوند. اندیشه مکن که از کشیدن بار دیگران ناتوانی. در شگفت میمانی از نیروی خویش؛ در شگفت میمانی که بهرغم ضعف خویش، چه م ...
گل خواستگاری دوستت دارم
طوفان که فرو نشست، ابرهای پر غریو که پراکند و نخستین پرتو خورشید که باز تابید بر زمین که هنوز از باران خیس است، همه چیز بوی زندگی میگیرد. از پس آغازی ...
گل خواستگاری شور عشق
عشق، عشق میآفریند؛ عشق، زندگی میبخشد؛ زندگی، رنج به همراه دارد؛ رنج، دلشوره میآفریند؛ دلشوره، جرات میبخشد؛ جرات، اعتماد به همراه دارد؛ اعتماد، ا ...
گل خواستگاری عشق ابدی
گل خواستگاری نگار من
عشق ما دهکده یی ست که هرگز به خواب نمی رود، نه به شبان و نه به روز، و جنبش و شور حیات، یک دم در آن فرو نمی نشیند. هنگام آن است که دندان های تو را در ب ...
گل خواستگاری موج عشق
بوی تن ات مرا برمیگرداند به دوران پیش از خودم، پیش از آن که باشم. مگر پیش از تو سیب هم وجود داشت؟ به انگشت هایت بگو لب های مرا ببوسند. به انگشت هایت ...
گل خواستگاری دنریس
می دانی؟ حتی صدای قلبم هم نمی آمد انگار همه اش را برای نفس هات شمرده باشم حالا تمام شده بود. نه اینکه ترسیده باشم، نه! فقط می خواستم بگویم چرا نصف شب ...
گل خواستگاری بانوی خوشگل
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت، بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم. ولی افسوس و صد افسوس، ز ابر تیره برقی جست که قاصد را میان ره بسوزانید ...
گل خواستگاری باران عشق
هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری؟ من جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم، تو در نگاه من چه می خوانی نمی دانم، اما به جای من تو پاسخ می دهی: آری، ما هر دو ...
گل خواستگاری احساس ناب
چترها را باید بست، زیر باران باید رفت، فکر را خاطره را زیر باران باید برد، با همه مردم شهر زیر باران باید رفت، دوست را زیر باران باید برد، عشق را زیر ...
گل خواستگاری داستان عشق
حقیقت دارد، تو را دوست دارم! در این باران میخواستم تو در انتهای خیابان نشسته باشی. من عبور کنم، سلام کنم. لبخند تو را در باران میخواستم، میخواهم. ت ...