من آنچه را احساس باید کرد یا از نگاه دوست باید خواند هرگز نمی پرسم. هرگز نمی پرسم که : آیا دوستم داری ؟ قلب من و چشم تو می گوید به من : آری. نگاه ها چ ...
با تو بودن خوب است، تو ظریفی مثل گلدوزی یک دختر عاشق که دل انگیزترین گلها را روی روبالشی عاشق خود میدوزد. کنون رؤیای ما باغی است، بن هر جاده اش میعادگ ...
وقتی تو نیستی، شادی کلام نامفهومی ست و "دوستت می دارم" رازی ست که در میان حنجره ام دق می کند و من چگونه بی تو نگیرد دلم، اینجا که ساعت و آیی ...
اگر باشی، محبت روزگاری تازه خواهد یافت، زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت. دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی، دوباره چون گذشته نوبهاری تا ...
در نگاه ات همه ی مهربانی هاست: قاصدی که زندگی را خبر می دهد. و در سکوت ات همه ی صداها: فریادی که بودن را تجربه می کند. کیستی که من این گونه به اعتماد ...
به پاکی قلبت سوگند بدون طنین زیبای صدایت نمیتوانم زندگی کنم تا دنیا باقی است عاشقانه دوستت دارم. در خالصانه ترین گوشه قلبم آنجا که خبری از تاریکی نیست ...
از شبنم عشق خاکِ آدم گِل شد، صد فتنه و شور در جهان حاصل شد. سر نشتر عشق بر رگ روح زدند، یک قطره فروچکید و نامش دل شد. عشق تنها به چشمان یکدیگر خیره ش ...
روزی ما دوباره کبو ترهای مان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت، روزی که کمترین سرود، بوسه است ! نه در خیال، که رویاروی میبینم، سا ...
دستَت را به من بده، دستهایِ تو با من آشناست، ای دیریافته با تو سخن میگویم، به سانِ ابر که با توفان، به سانِ علف که با صحرا، به سانِ باران که با دریا ...
به پاکی قلبت سوگند بدون طنین زیبای صدایت نمیتوانم زندگی کنم تا دنیا باقی است عاشقانه دوستت دارم. در خالصانه ترین گوشه قلبم آنجا که خبری از تاریکی نیست ...
در ثانیههای بودنت میمانم. در فصل شکست خوردنت میمانم. یک سال نه، ده سال چه فرقی دارد. تا لحظه دل سپردنت میمانم و دوستت دارم. همسر با وفایم من برای ...
با قلبی سرشار از شادی و شور خوشبوترین و لطیف ترین گلهای هستی را، همراه با خوش آهنگترین ترانه گیتی، به مناسبت مراسم عروسی مان تقدیم می کنم. بزرگترین جر ...
مهتاب برف زیبا و سفید را به آرامی نوازش میکند و شبی رویایی و افسونگر را نوید میدهد. در آن شب آرام و سفید، فقط عشق است که جریان دارد و لبهای عاشق و م ...
از شبنم عشق خاکِ آدم گِل شد، صد فتنه و شور در جهان حاصل شد. سر نشتر عشق بر رگ روح زدند، یک قطره فروچکید و نامش دل شد. عشق تنها به چشمان یکدیگر خیره ش ...
لبانت به ظرافت شعر، شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند که جاندار غار نشین از آن سود می جوید تا به صورت انسان درآید. و گونه هایت با دو شیا ...
میان خورشید های همیشه، زیبائی تو لنگری ست. خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند.نگاهت، شکست ستمگری ست. نگاهی که عریانی روح مرا از مهر، ج ...