چنان گرفته تو را بازوان پیچکی ام که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام. نه آشنایی ام امروزی است با تو همین، که می شناسمت از خوابهای کودکی ام. عروس و ...
ای زیبا ی من، همه رؤیاهایم را نیلوفری کرده ای و همه خیال هایم را به بوی عشق آغشته ای، همه جا گرمای خانه و جان و جهان است حضورت. همه جا می بینمت! به در ...
پیش از آنکه آخرین نفس را برآرم، پیش از آنکه پرده فرو افتد، پیش از پژمردن آخرین گل، برآنم که زندگی کنم، بر آنم که عشق بورزم، برآنم که باشم . در این جها ...
ای زیبا ی من، همه رؤیاهایم را نیلوفری کرده ای و همه خیال هایم را به بوی عشق آغشته ای، همه جا گرمای خانه و جان و جهان است حضورت. همه جا می بینمت! به در ...
گلفروشی اینترنتی گل آف در راستای ارائه ی محصولات متنوع، این بار سبد گل رز سرالو را برای شما به ارمغان آورده تا شاید یکی از مناسب ترین گزینه ها باشد که ...
با تو بودن خوب است، تو ظریفی مثل گلدوزی یک دختر عاشق که دل انگیزترین گلها را روی روبالشی عاشق خود میدوزد. کنون رؤیای ما باغی است، بن هر جاده اش میعادگ ...
چنان گرفته ترا بازوان پیچکی ام که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام. نه آشنایی ام امروزی است با تو همین، که می شناسمت از خوابهای کودکی ام. عروس وار ...
وقتی تو نیستی، شادی کلام نامفهومی ست و "دوستت می دارم" رازی ست که در میان حنجره ام دق می کند و من چگونه بی تو نگیرد دلم، اینجا که ساعت و آیی ...
اگر باشی، محبت روزگاری تازه خواهد یافت، زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت. دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی، دوباره چون گذشته نوبهاری تا ...
محبوب من! بعد از تو گیجم، بی قرارم، خالی ام، منگم، بر داربستی از «چه خواهد شد» و «چه خواهم کرد» آونگم. سازی غریبم من که در هر پرده ام، هر زخمه بنوازد، ...
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت. به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه، هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت. تهی است ...
همواره عشق بی خبر از راه می رسد، چونان مسافری که به ناگاه می رسد. وا می نهم به اشک و به مژگان تدارکش، چون وقت آب و جاروی این راه می رسد. هنگام وصل ماس ...
در نگاه ات همه ی مهربانی هاست: قاصدی که زندگی را خبر می دهد. و در سکوت ات همه ی صداها: فریادی که بودن را تجربه می کند. کیستی که من این گونه به اعتماد ...
همواره عشق بی خبر از راه می رسد، چونان مسافری که به ناگاه می رسد. وا می نهم به اشک و به مژگان تدارکش، چون وقت آب و جاروی این راه می رسد. هنگام وصل ماس ...
در این شبانگاهان یاس و ناامیدی به دنبال کورسوی زیبایی از روشنایی میگردم. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است ، تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی ...
اینجا و اکنون، در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام برای دیدن روی یار دیرینه به هنگامه ی اکنون و حالا. حال این دقایق من و تو میبایست تغییر کند تا به سوی ...
پیش از آنکه آخرین نفس را برآرم، پیش از آنکه پرده فرو افتد، پیش از پژمردن آخرین گل، برآنم که زندگی کنم، بر آنم که عشق بورزم، برآنم که باشم . در این جها ...
احساسمیکنم، در هر کنار و گوشه ی این شورهزارِ یاس، چندین هزار جنگلِ شاداب ناگهان، میروید از زمین، آه ای یقین گمشده ، ای ماهی گریز، در برکههای آی ...
درخت با جنگل سخن میگوید، علف با صحرا، ستاره با کهکشان، و من با تو سخن میگویم، نامت را به من بگو، دستت را به من بده، حرفت را به من بگو، قلبت را به من ب ...
درخت با جنگل سخن میگوید، علف با صحرا، ستاره با کهکشان، و من با تو سخن میگویم، نامت را به من بگو، دستت را به من بده، حرفت را به من بگو، قلبت را به من ب ...
کلبه ای به دور از هیاهوهای شهر پر رفت و آمد با حضور عزیز ترین فرد زندگی ی آدمی بلاشک برابری می کند با بلندترین آسمان خراش هایی که در آن عشقی موجود نیس ...
پیش از آنکه آخرین نفس را برآرم، پیش از آنکه پرده فرو افتد، پیش از پژمردن آخرین گل، برآنم که زندگی کنم، بر آنم که عشق بورزم، برآنم که باشم . در این جها ...