در حالی که درب را به روی روز می بندیم عشق من از میان تاریکی با من عبور کن. چشمانم را در آسمانت جای ده و خون ام را چونان رودخانه ای عظیم گسترده کن. خدا ...
تو را "بانو" نامیدهام. بسیارند از تو بلندتر، بلندتر. بسیارند از تو زلالتر، زلالتر. اما "بانو" تویی! از خیابان که میگذری، نگاه ...
چه کسی چنان که ما عاشقیم، عاشق تواند بود؟ بگذار بوسه ها مان یک به یک جاری شوند تا گلی بی معنا مفهومی دوباره یابد. بگذار عشقی را عاشق باشیم که شمایل اش ...
واقعا دوستت دارم، گرچه شاید گاهی چنین به نظر نرسد! گاه شاید به نظر رسد که عاشق تو نیستم، گاه شاید به نظر رسد که حتی دوستت هم ندارم. ولی درست در همین ز ...
گاه و بیگاه فرو میشوی در چاهِ خاموشیات در ژرفای خشم پرغرورت، و چون بازمیگردی نمیتوانی حتا اندکی از آنچه در آنجا یافتهای با خود بیاوری. عشق من، ...
میان خورشید های همیشه، زیبائی تو لنگری ست. خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند.نگاهت، شکست ستمگری ست. نگاهی که عریانی روح مرا از مهر، ج ...
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست، آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست. در من طلوع آبی آن چشم روشن، یاد آور صبح خیال انگیز دریاست. گل کرده باغی از ستا ...
با قلبی سرشار از شادی و شور خوشبوترین و لطیف ترین گلهای هستی را، همراه با خوش آهنگترین ترانه گیتی، به مناسبت مراسم عروسی مان تقدیم می کنم. بزرگترین جر ...
چنان گرفته تو را بازوان پیچکی ام که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام. نه آشنایی ام امروزی است با تو همین، که می شناسمت از خوابهای کودکی ام. عروس و ...
ای زیبا ی من، همه رؤیاهایم را نیلوفری کرده ای و همه خیال هایم را به بوی عشق آغشته ای، همه جا گرمای خانه و جان و جهان است حضورت. همه جا می بینمت! به در ...
میان خورشید های همیشه، زیبائی تو لنگری ست. خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند.نگاهت، شکست ستمگری ست. نگاهی که عریانی روح مرا از مهر، ج ...
دستَت را به من بده، دستهایِ تو با من آشناست، ای دیریافته با تو سخن میگویم، به سانِ ابر که با توفان، به سانِ علف که با صحرا، به سانِ باران که با دریا ...
خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است. تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی. زیباترین ...
مهتاب برف زیبا و سفید را به آرامی نوازش میکند و شبی رویایی و افسونگر را نوید میدهد. در آن شب آرام و سفید، فقط عشق است که جریان دارد و لبهای عاشق و م ...
زندگی سخت نیست، زندگی تلخ نیست. زندگی همچون نت های موسیقی بالا و پایین دارد. گاهی آرام و دلنواز، گاهی سخت و خشن، گاهی شاد و رقص آور، گاهی پر از غم. زن ...
عشق بلند بالای من، دستانت آشتی است و دوستانی که یاری می دهند تا دشمنی از یاد برده شود. پیشانی ات آیینه ای بلند است، تابناک و بلند، که خواهران هفتگانه ...
میان خورشید های همیشه، زیبائی تو لنگری ست. خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند.نگاهت، شکست ستمگری ست. نگاهی که عریانی روح مرا از مهر، ج ...
خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است. تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی. زیباترین ...
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست، آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست. در من طلوع آبی آن چشم روشن، یاد آور صبح خیال انگیز دریاست. گل کرده باغی از ستا ...
لبانت به ظرافت شعر، شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند که جاندار غار نشین از آن سود می جوید تا به صورت انسان درآید. و گونه هایت با دو شیا ...