در نور شمع، زن تری؛ در آفتاب صبح که چشم باز میکنی، فرشته تر؛ و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه، عاشقانه آونگ شده ام! آخرین بار که داشتی تن ات را به من ...
گاه آرزو میکنم: ایکاش برای تو پرتو آفتاب باشم، تا دستهایت را گرم کند؛ اشکهایت را بخشکاند؛ و خنده را به لبانت باز آرد. پرتو خورشیدی که اعماق تاریک ...
هیچ کس به اندازه ی من خدا را دوست ندارد، هیچ کس به اندازه ی تو مرا دوست ندارد، و هیچ کس به اندازه ی خدا تو را دوست ندارد. میبینی؟ میبینی در چه چرخه ای ...
زندگی به امواج دریا ماننده است؛ چیزی به ساحل میبَرد و چیزی دیگر میشوید. چون به سرکشی افتد، انبوه ماسهها را با خود میبرد. اما تواند بود که تخته پار ...
کلبه ای به دور از هیاهوهای شهر پر رفت و آمد با حضور عزیز ترین فرد زندگی ی آدمی بلاشک برابری می کند با بلندترین آسمان خراش هایی که در آن عشقی موجود نیس ...
هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری؟ من جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم، تو در نگاه من چه می خوانی نمی دانم، اما به جای من تو پاسخ می دهی: آری، ما هر دو ...
احساسمیکنم، در هر کنار و گوشه ی این شورهزارِ یاس، چندین هزار جنگلِ شاداب ناگهان، میروید از زمین، آه ای یقین گمشده ، ای ماهی گریز، در برکههای آی ...
عشق ما دهکده یی ست که هرگز به خواب نمی رود، نه به شبان و نه به روز، و جنبش و شور حیات، یک دم در آن فرو نمی نشیند. هنگام آن است که دندان های تو را در ب ...
برای زیستن دو قلب لازم است، قلبی که دوست بدارد ، قلبی که دوستش بدارند، قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد، قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید، قلبی برای ...
با همه ی بی سر و سامانی ام، باز به دنبال پریشانی ام. طاقت فرسودگی ام هیچ نیست، در پی ویران شدنی آنی ام. آمده ام بلکه نگاهم کنی، عاشق آن لحظه ی توفانی ...
گل لاله ، گل عاشق ، گل نازک تر از پونه. گل شب بو ، گل نازم ، گل خوش بوی این خونه.فقط یک ذره شو از عشق تا من دنیا بشم ، دنیا. فقط یک قطره از احساس که م ...
سایت gol off بر حسب وظیفه و در راستای گلفروشی آنلاین درصدد برآمده تا بهترین محصول خود به نام دسته گل رز رایمون را به شما عزیزان معرفی کند تا بتوانید ب ...
گاه آرزو میکنم زورقی باشم برای تو؛ تا بدانجا برمت که میخواهی. زورقی توانا به تحمل باری که بر دوش داری. زورقی که هیچگاه واژگون نشود؛ به هر اندازهیی ...
در افق، نقطه های سیاه کوچکی می رقصد و زمینی آه برآن ایستاده ام دیگر باره آرام یافته است. پنداری رویایی بود آن همه، رؤیای آزادی یا احساس حبس و بند. توا ...
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم. تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو، به سان قایق، سرگشته، روی گردابم! تو در کدام ...
در ثانیههای بودنت میمانم. در فصل شکست خوردنت میمانم. یک سال نه، ده سال چه فرقی دارد. تا لحظه دل سپردنت میمانم و دوستت دارم. همسر با وفایم من برای ...
با ساعت دلم، وقتِ دقیق آمدن توست! من ایستاده ام، مانند تک درخت سر کوچه با شاخه هایی از آغوش، با برگ هایی از بوسه، با ساعت غرورم _ اما _ من ایستاده ام ...
اندک آرامشی در واپسین ساعات روزی پا در گریز؛ اندک آرامشی در فاصله روزها؛ تا دیروز شکل گرفته به فراموشی سپرده نشود؛ و فردا، به هیات امروز فراز آید. چه ...
اندیشه مکن که شانههایت سنگین شوند. اندیشه مکن که از کشیدن بار دیگران ناتوانی. در شگفت میمانی از نیروی خویش؛ در شگفت میمانی که بهرغم ضعف خویش، چه م ...
هوا هوای بهار است و باده باده ی ناب، به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب. در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست، که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب. فرش ...
خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است. تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی. زیباترین ...
که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد، روز ما را شب تیره تر خواهی کرد. که گمان داشت که یک شهر در اندیشه تو ، تو نهان از همه ، آهنگ نو خواهی کرد. دلم ا ...