جعبه گل ولنتاین ماتیلدا

زیباترین ام! زندگی، آسمان، دانه ای که لب می گشاید در زمین، و بیدهای مجنون مست همه چیز ما را می شناسند. عشق ما در این تپه ی زیبا در باد، در شب و در زمی ...

کلبه ای به دور از هیاهوهای شهر پر رفت و آمد با حضور عزیز ترین فرد زندگی ی آدمی بلاشک برابری می کند با بلندترین آسمان خراش هایی که در آن عشقی موجود نیس ...

هوا هوای بهار است و باده باده ی ناب، به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب. در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست، که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب. فرش ...

گاه آرزو می‌کنم: ای‌کاش برای تو پرتو آفتاب باشم، تا دست‌هایت را گرم کند؛ اشک‌هایت را بخشکاند؛ و خنده را به لبانت باز آرد. پرتو خورشیدی که اعماق تاریک ...

خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است. تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی. زیباترین ...

با آمدنت و در کنار تو بودن بهترین و زیباترین لحظات و خاطرات برایم رقم خورد. وقتی در کنار تو هستم، آرامم، شادم، احساس می کنم رنگ زندگی،عشق می شود. تک ت ...

همواره عشق بی خبر از راه می رسد، چونان مسافری که به ناگاه می رسد. وا می نهم به اشک و به مژگان تدارکش، چون وقت آب و جاروی این راه می رسد. هنگام وصل ماس ...

هیچ کس به اندازه ی من خدا را دوست ندارد، هیچ کس به اندازه ی تو مرا دوست ندارد، و هیچ کس به اندازه ی خدا تو را دوست ندارد. میبینی؟ میبینی در چه چرخه ای ...

خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است. تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی. زیباترین ...

گاهی برای از تو نوشتن کم می آورم، باورکن تمامی این شعرها بهانه است، تنها میخواستم بگویم: دلم برایت تنگ شده. با تو بودن برایم بهترین لحظات زندگی است و ...

اندیشه مکن که شانه‌هایت سنگین شوند. اندیشه مکن که از کشیدن بار دیگران ناتوانی. در شگفت می‌مانی از نیروی خویش؛ در شگفت می‌مانی که به‌رغم ضعف خویش، چه م ...

اندک آرامشی در واپسین ساعات روزی پا در گریز؛ اندک آرامشی در فاصله روزها؛ تا دیروز شکل گرفته به فراموشی سپرده نشود؛ و فردا، به هیات امروز فراز آید. چه ...

وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد، هیچ فاصله ای دور نیست، هیچ زمانی زیاد نیست و هیچ عشق دیگری نمی تواند آن دو را از هم دور کند. محکم ترین برهان عشق، اعتماد ...

در ثانیه‌های بودنت می‌مانم. در فصل شکست خوردنت می‌مانم. یک سال نه، ده سال چه فرقی دارد. تا لحظه دل سپردنت می‌مانم و دوستت دارم. همسر با وفایم من برای ...

خدا هدیه ای به آدم داد و مهر حوا را به دل او انداخت، باید آسمان را آذین می بست، ستاره ها را برق می انداخت، خدا لبخند زد. تنهایی فقط زیبنده خودش بود! آ ...

عشق ما دهکده یی ست که هرگز به خواب نمی رود، نه به شبان و نه به روز، و جنبش و شور حیات، یک دم در آن فرو نمی نشیند. هنگام آن است که دندان های تو را در ب ...

گل لاله ، گل عاشق ، گل نازک تر از پونه. گل شب بو ، گل نازم ، گل خوش بوی این خونه.فقط یک ذره شو از عشق تا من دنیا بشم ، دنیا. فقط یک قطره از احساس که م ...

زندگی به امواج دریا ماننده است؛ چیزی به ساحل می‌بَرد و چیزی دیگر می‌شوید. چون به سرکشی افتد، انبوه ماسه‌ها را با خود می‌برد. اما تواند بود که تخته پار ...

دوست می دارم آن وجب خاکی که تو هستی. من که در مراتع سبز ِ افلاک ستاره ای ندارم، این تکرار ِ توست. تو، تکثیر دنیای من. در چشمان ِ درشت ِ تو نوری است که ...

احساس‌می‌کنم، در هر کنار و گوشه‌ ی این شوره‌زارِ یاس، چندین هزار جنگلِ شاداب ناگهان، می‌روید از زمین، آه ای یقین گم‌شده ، ای ماهی گریز، در برکه‌های آی ...

که گمان داشت که روزی تو سفر خواهی کرد، روز ما را شب تیره تر خواهی کرد. که گمان داشت که یک شهر در اندیشه تو ، تو نهان از همه ، آهنگ نو خواهی کرد. دلم ا ...

هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری؟ من جای پاسخ بر نگاهت خیره می مانم، تو در نگاه من چه می خوانی نمی دانم، اما به جای من تو پاسخ می دهی: آری، ما هر دو ...

به دنبال لبخند ناب تو هستم، چنین عمرم را می گذرانم. مرا نه شکوه است و نه گلایه. قلبم اگر یاری کند برگ های زرد پاییزی را شماره می کنم که دارند از پاییز ...

در نور شمع، زن تری؛ در آفتاب صبح که چشم باز می‌کنی، فرشته تر؛ و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه، عاشقانه آونگ شده ام! آخرین بار که داشتی تن ات را به من ...

میان خورشید های همیشه، زیبائی تو لنگری ست. خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند.نگاهت، شکست ستمگری ست. نگاهی که عریانی روح مرا از مهر، ج ...

گاه آرزو می‌کنم زورقی باشم برای تو؛ تا بدان‌جا برمت که می‌خواهی. زورقی توانا به تحمل باری که بر دوش داری. زورقی که هیچگاه واژگون نشود؛ به هر اندازه‌یی ...

همواره عشق بی خبر از راه می رسد، چونان مسافری که به ناگاه می رسد. وا می نهم به اشک و به مژگان تدارکش، چون وقت آب و جاروی این راه می رسد. هنگام وصل ماس ...

تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم. تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو، به سان قایق، سرگشته، روی گردابم! تو در کدام ...