تعداد  ۱۳  جستجو در  ۰.۰۲  ثانیه برای   ارکیده  

خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است. مادرم لحظه‌ های با تو بودن، از عمرم حساب نمی شوند! از آ ...

پیش از آنکه آخرین نفس را برآرم، پیش از آنکه پرده فرو افتد، پیش از پژمردن آخرین گل، برآنم که زندگی کنم، بر آنم که عشق بورزم، برآنم که باشم . در این جها ...

پدر در برابر توفان‏‌های بی‏رحم زندگی می‌‏ایستد؛ آن‏چنان‏ که گویی هر روز از گفت‏ و گوی کوهستان‏‌ها باز می‌‏آید. لبخند پدرانه‏ تارهای اندوه را از هم می‌ ...

مرهم زخم های کهنه ام کنج لبان توست ! بوسه نمیخواهم، چیزی بگو. به تو دست‌می‌سایم و جهان را درمی‌یابم، به تو می‌اندیشم و زمان را لمس‌ می‌کنم، معلق و بی‌ ...

برای زیستن دو قلب لازم است، قلبی که دوست بدارد ، قلبی که دوستش بدارند، قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد، قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید، قلبی برای ...

کلبه ای به دور از هیاهوهای شهر پر رفت و آمد با حضور عزیز ترین فرد زندگی ی آدمی بلاشک برابری می کند با بلندترین آسمان خراش هایی که در آن عشقی موجود نیس ...

چه کسی چنان که ما عاشقیم، عاشق تواند بود؟ بگذار بوسه ها مان یک به یک جاری شوند تا گلی بی معنا مفهومی دوباره یابد. بگذار عشقی را عاشق باشیم که شمایل اش ...

لبانت به ظرافت شعر، شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند که جاندار غار نشین از آن سود می جوید تا به صورت انسان درآید. و گونه هایت با دو شیا ...

مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی بپا کنم، که گیسوانت را یک به یک شعری باید و ستایشی. دیگران، معشوق را مایملک خویش می پندارند. اما من، تنها می خواهم تما ...

در راه دیروز به فردا زیر درختی فرود می‌آیم؛ بر سایه‌اش برای لحظه‌ای کوتاه از زندگی‌ام؛ اندیشه‌کنان به راهِ خویش، اندیشه‌کنان به مقصدِ خویش، اندیشه‌کنا ...

در نور شمع، زن تری؛ در آفتاب صبح که چشم باز می‌کنی، فرشته تر؛ و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه، عاشقانه آونگ شده ام! آخرین بار که داشتی تن ات را به من ...